عاشیق قربانی و پری / داستان عامیانه آذربایجان / علیرضا ذیحق

  علیرضا ذیحق

عاشقْ قربانی و پری

داستان عامیانه آذربایجان

 " میرزا " و " ساناز"در عطر پونه ها و گلهای بهاری غرق بودند و فارغ از هر خیالی که جدایی آغاز شد . آسمان آفتابی بود و هیچ کدام به فکر اخترهای سوخته نبودند . شب هم نبود که رقص گیسوی یار ، هما غوش نقره های مهتاب شود و به شبی تیره و تار فکر کنند .

فولکلور آذربایجان / بازخوانی داستان قاچاق نبی / علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق

بازخوانی داستان ِ قاچاق نبی

 «نبی» دهقان زاده ای فقیر و گمنام بود که به نزد اغنیاء و مالکین به چوپانی می پرداخت . روزی جرقه ی خشم پدرش « علی کیشی»، به ستمی ناروا و بیگاری در زمین ارباب چنان شعله ور می گردد که در اعتراضش به ظلم و نابرابری، غضب خان چنان اوج می گیرد که تن نیمه جان او را نقش زمین می کند و اینجاست که نبی با خشونت به اعتراض بر می خیزد و از واهمه ی انتقامی سخت ، زادگاهش را به اجبار ترک می کند .

داستان عامیانه آذربایجان / عالی خان و پری / علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق       

عالی خان و پری

داستان عامیانه آذربایجان به زیر آسمان خوی، آنجا که روی سبزِ خاک ، تا چشم کار می کرد درختان تبریزی قد برافراشته بودند ، به حاجی صیاد خبر آوردند که زن اش دوقلویی آورده که یکی پسر است و یکی دختر. او که از سرشنا سان شهربود ، خویشان و آشنایان را ضیافتی داد و به رسم ایل ، ریش سفید طایفه  نام یکی را محمد نهاد و نام دیگری را پری .

افسانه های آذربایجان : فاسقِ خاتون / علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق

افسانه های آذربایجان :

فاسق ِ خاتون

روزی از روزها در روزگاران قدیم ، پسری بود خوش جمال و رعنا ، به زیبایی مثل پنجه ی ماه که در یک خانه نوکری می کرد . خاتون خانه دل در گرو پسره نهاده بود و هر جوری بود می خواست اورا به چنگ بیاورد . قد و قامت رشید پسر ، دل از زن ربوده بود و شب و روز به فکر اوبود .

آذربایجان ناغیل لاریندان : خانیمین اویناشی / ائشیدیب یازان : علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق

آذربایجان ناغیل لاریندان :

خانیمین اویناشی

گونلرین بیرینده لاپ قدیم لر، گؤزل بیر اوغلان وار ایدی کی  بیر ائو ده نؤکر ایدی . او ائوین آروادی اونا گؤز وئریردی ایشیق وئرمیردی و هؤهمان ایستیردی کی اونو اَله گئچیتسین . اوغلانین گؤزل لی یی و قد قامتی، اونو باشدان ائله میشدی و بوتون فیکری ذیکری اویودی.