ملخ ها و جانْ رنجه های بهروز دهقانی
ادامه مطلب ...
نقد داستان " زنی به نام اتش "*
شهریار گلوانی
زبان، تصویر و شعر
نگاهی به شعرهای علیرضا ذیحق در ماهنامه اینترنتی " ماندگار"
شعر ‹ خسته› از علیرضا ذیحق ؛
در بین تمام شعرهایی که از این شاعر در ماندگار گذاشتهشدهاست، این شعر به صرف نوع زبان، روانی تصویر و جدا شدنش از زبان خطابی که بیشتر مورد استفاده شاعر است، شعر خوبی است باحسی شخصی، صمیمی و تصاویری زنده، که قابلیت دیده شدن را هم برای شعر به وجود میآورد و از تصاویر خطی فاصله میگیرد و هم مخاطب را در دریافتهای خود شریک میکند.گفتگو با چنگیز آیتماتوف
نویسنده ی قرقیزستانی و نامزد آسیایی نوبل ادبی در 2008
گفتگو کننده : حوا سِتنای ایلحا ن
ترجمه : علیرضا ذیحق
چنگیز آیتماتوف ، نویسنده ی قرقیزستانی و نامزد آسیایی نوبل ادبی در 2008 که در ایران با رمان های " جمیله " ، " سرگذشت مادر " ، " الوداع گل ساری " و " روزی به درازای یک قرن " ، برای دوستداران ادبیات داستانی چهره ای آشناست دور از وطن و در آلمان ، در 16می 2008، به پایان قصه ی هستی اش رسید .
گفتگو ی لیلا حکمت نیا با علیرضا ذیحق
#: لطفا بیوگرافی مختصری از خود برای خوانندگان ما بفرمایید.
@: متولد 1338 هشتم در خوی و اما تهران وتبریز ، شهرهایی هستند که نوجوانی ها وجوانی هایم را بیشتر در آنجا ها بودم .تحصیلات تکمیلی ام در زمینه های علوم تربیتی و روانشناسی است از دانشگاه تربیت معلم تهران . اولین قصه ام که چاپ شد ، 14 سالم بود . درمجله " دختران و پسران ". نام داستان " معجزه سکه ها " بود وبه شکلی مرتبط بود با ماجراهای سفری که به شیراز و بندر بوشهر داشتم . شعرهای نوجوانی ام نیز بعضا در مجله فردوسی انعکاس می یافت . دوسال واندی هم در اوایل انقلاب اسلامی ، سردبیر ماهنامه ادبی" ده ده قورقود " بودم در تبریز . چندی هم در صفحات " ادب و هنر " روزنامه کیهان بودم از سال 64 . مدتی نیز سردبیر هفته نامه" اورین خوی" ، بعد از سال 80. حرفه اصلیم معلمی بود و الان باز نشسته ام . از کتابهای منتشر شده داستانی ام " زخم شیشه " و " عروس نخجوان " را بیشتر دوست دارم ورمان های " اعلان عشق در باکو " ، " شبهای استانبول " و " زنی به نام آتش" را آماده چاپ دارم .مجموعه شعر " عطش " و چند تای دیگر هم هست .