مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

شعری از علیرضا ذیحق / بلور ِ عمر

https://s32.picofile.com/file/8479690984/Screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B4%DB%B0%DB%B9%DB%B2%DB%B4_%DB%B2%DB%B3%DB%B3%DB%B5%DB%B3%DB%B2_Instagram.jpg

 

 علیرضا ذیحق


بلور ِ عمر

 

گمانم این بود

اگر به هیبت پیری درآمدم

جوانی می رود

شور و شرر می خشکد

و آوازم در گلو می شکند .


 

 https://s32.picofile.com/file/8479690984/Screenshot_%DB%B2%DB%B0%DB%B2%DB%B4%DB%B0%DB%B9%DB%B2%DB%B4_%DB%B2%DB%B3%DB%B3%DB%B5%DB%B3%DB%B2_Instagram.jpg

 علیرضا ذیحق


بلور ِ عمر

 

گمانم این بود

اگر به هیبت پیری درآمدم

جوانی می رود

شور و شرر می خشکد

و آوازم در گلو می شکند .

جوانی رفت

از روی صخرها ، شیب ِ دره ها

و پیری آمد

 با چین ها و چروک ها

برگریزان تقویم ها

سپید پوشی قله ها ،

دل اما ،

هیچ جُم نخورد

قبراق و برنا

هَمپا ماند

 با چشمه ها و سپیدارها  !

عشق ، رود زلالی بود

که با من می امد

در سِیلاب ِ روزها

و قحطی لحظه ها یی که می رفتند خشک شوند !

غرق در برف ام و آوازی از من می پرسد :

گلها گلرخ ترند یا گلرخان گل تر ؟



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد