" قلمرو مورچگان " نمادی از تباهی بشریت
نگاهی به داستان کوتاه " قلمرو مورچگان " نوشته ی "
دکتر حسین پناهخواهی "
" قلمرو مورچگان " ، تمثیلی از جوامع بحران زده ی انسانی است که در عبور از دشواری ها و طوفان حوادث ، وقتی حاکمیت متزلزل شده ، نظامیان سکانداری می کنند و هر فرمانده ارشدی خود را لایق تر از دیگری می پندارد و داعیه ی قدرت چنان در جانشان رخنه می کند که مصلحت ملت فدای جاه طلبی ها می گردد . و روزی که در این میان حاکمان قدرت می گیرند ، بحران ممالک هم مرز ، آنها را به فکر کشور گشایی و اندوختن زرو زیور می کند و جنگ و خونریزی ، تباهی جوامع انسانی را رقم می زند . شاهد یک دوره ی آخر الزمانی می شویم که آدمیان ، حقوق بشری را نادیده می گیرند و جنگ افروزی ها نیروهای مولد جامعه را نیست و نابود می کنند .
علیرضا ذیحق
" قلمرو مورچگان " نمادی از تباهی بشریت
نگاهی به داستان کوتاه " قلمرو مورچگان " نوشته ی "
دکتر حسین پناهخواهی "
" قلمرو مورچگان " ، تمثیلی از جوامع بحران زده ی انسانی است که در عبور از دشواری ها و طوفان حوادث ، وقتی حاکمیت متزلزل شده ، نظامیان سکانداری می کنند و هر فرمانده ارشدی خود را لایق تر از دیگری می پندارد و داعیه ی قدرت چنان در جانشان رخنه می کند که مصلحت ملت فدای جاه طلبی ها می گردد . و روزی که در این میان حاکمان قدرت می گیرند ، بحران ممالک هم مرز ، آنها را به فکر کشور گشایی و اندوختن زرو زیور می کند و جنگ و خونریزی ، تباهی جوامع انسانی را رقم می زند . شاهد یک دوره ی آخر الزمانی می شویم که آدمیان ، حقوق بشری را نادیده می گیرند و جنگ افروزی ها نیروهای مولد جامعه را نیست و نابود می کنند .
در قصه ی " قلمرو مورچگان " ، قبایل مورچگان در اتفاق شومی که با رانش زمین همراه است حاصل همه ی دسترنج های خود را در زیر خاک که راهی بدانجا نمی یابند مدفون می یانند و ملکه ها نیز در قعر زمین گرفتار می افتند . نظامیان در رقابتی تنگاتنگ ، شورای مشورتی تشکیل می دهند و اما غیر از مورچگان کارگر که به مثابه محرومان و رنجبران جامعه اند و درد همنوع دارند و فکر توشه زمستان اند ، فرماندهان برای اثبات غرور و بزرگ منشی خود و این که نه برای ضعفای جامعه بلکه برای منافع فردی ، در فکر چنگ اندازی به منابع زیرزمینی که همان منابع غذایی گیر افتاده در گسلهای زیرین زمین است می باشند . اما چون پایگاه مشروع اجتماعی ندارند به زور خواسته های طبقات محروم ، تصمیم می گیرند که از مورچه ای به نام " ریش بابا " که نماد فرزانگی قوم است و مرامنامه ی اجتماعی مورچگان را ارج می نهد ، مشروعیت و مجوز بگیرند که " ریش بابا " آنها را از تعدی به حقوق همدیگر و سایر هم مرزی ها برحذر می دارد و می گوید : " هر انچه را می یابید در جای مخصوصی که از باد و باران در امان باشد تل انبار کنید و سپس به نسبت نفوس مورچگان هر جمعیت بین خود تقسیم کنید . .." یعنی سخن از مساوات و عدل و داد می کند که در جوامع بشری نیز دیریست کیمیا شده است . همه به شکلی در تلاش و کوشش می شوند و وقتی که ملکه ها نجات می یابند و هر کدام برای خود اقلیمی دارند و مرزی ، افزون طلبی ها شروع می شود و هر ملکه ای در اوضاع آشفته ای که پدید آمده عوض نجات همنوعان و ایجاد مساوات ، به دسیسه چینی برمی خیزند و با راه اندازی جنگ و خونریزی ، به فکر گسترش قلمرو خود و سهم گیری بیشتر از منابع زیر زمینی می افتند . صف آرایی های نظامی به کشته شدن رنجبران می انجامد و ملکه ها در کنار آذوقه های جمع آوری شده جشن و سرور بپا می کنند . در این میان سه مورچه به نامهای " خا ل سیاه " ، " سوزن سیاه " و " زوبین " که از فرماندهان ارشد بودند از روی دلسوزی و چاره جویی به خدمت " ریش بابا " می رسند و او از " منشور حقوق مدنی " در جوامع صحبت می کند و اینکه این مرامنامه اصولی دارد و اگر آن رعایت شود شاید جنگ و خونریزی و حرص و ولع ها کاهش یابد و هیچ جامعه ای به دوره ی آخرازمانی که نه قانون و نه اصولی برآن حاکم است ، مبتلا نشود .
" حسین پناهخواهی " قصه نویسی است که مضامین آثارش با اینکه از میان طبقات فرودست ، ، روشنفکر و کارمندان دون پایه و متون حماسی کهن و رویکر به نمادها برگرفته شده ، طرح ها و ماجراهای بکری دارند و بی شک یکی از نخبگان قصه نویسی ایران هستند .
هرچند نجابت درونی و پرهیز از هوچی گری های شبه هنرمندانه ی این پزشک نویسنده ، باعث شده که در انزوا باشد اما مجموعه داستان منتشرشده ی وی با نام " ماهیگیر " در دسترش قشر کتابخوان است و با تخیل و استعداد سرشارش ، توانسته که جایگاه خود را در ادبیات داستانی معاصر تثبیت کند .
27/2/96