علیرضا ذیحق
مکتوبات
نیروی شگفت رسالت
در رونمایی از یک کتاب فولکلور ، نویسنده که بیش از 30 سال از عمرش را پای گردآوری ، بازنویسی به زبان اصلی و ترجمه ی آنها به زبان فارسی گذاشته بود ، در فرصتی که به او دادند تا در مورد آن اثر که مرواریدی از اعماق توده ها بود سخن بگوید جز جملاتی چند هیچ نگفت و اما سخت به دل نشست و ماندگار بود . اوچنین گفت :
در روزگاری که به قول فروغ فرخزاد ، نان نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده است و هیچکس نمی داند نام آن کبوتر غمگین که از دلها گریخته ایمان است ، ناگاه با قصه ها به شهر شعر ها و شورها پامی گذاری و لحظه های آبی را دیوانه وار تجربه می کنی و سهم تو می شود گردش حزن آلودی در باغ خاطره ها و شاید هم بهتر است بگویم در نگارستان حماسه ها و محبت ها ، نگارنده ی دلتنگی هایی می شوی که آدمهایش همچون پرنده ها روزنامه نمی خوانند و کتابها در شاخ و برگ درختان در پیله های تنهایی گرفتار می مانند . اما چه باک که پرستو ها در گودی انگشتان جوهری ام تخم خواهند گذاشت و به قول احمد شاملو ، انسان دشواری وظیفه است .