علیرضا ذیحق
مکتوبات
نیروی شگفت رسالت
در رونمایی از یک کتاب فولکلور ، نویسنده که بیش از 30 سال از عمرش را پای گردآوری ، بازنویسی به زبان اصلی و ترجمه ی آنها به زبان فارسی گذاشته بود ، در فرصتی که به او دادند تا در مورد آن اثر که مرواریدی از اعماق توده ها بود سخن بگوید جز جملاتی چند هیچ نگفت و اما سخت به دل نشست و ماندگار بود . اوچنین گفت :
در روزگاری که به قول فروغ فرخزاد ، نان نیروی شگفت رسالت را مغلوب کرده است و هیچکس نمی داند نام آن کبوتر غمگین که از دلها گریخته ایمان است ، ناگاه با قصه ها به شهر شعر ها و شورها پامی گذاری و لحظه های آبی را دیوانه وار تجربه می کنی و سهم تو می شود گردش حزن آلودی در باغ خاطره ها و شاید هم بهتر است بگویم در نگارستان حماسه ها و محبت ها ، نگارنده ی دلتنگی هایی می شوی که آدمهایش همچون پرنده ها روزنامه نمی خوانند و کتابها در شاخ و برگ درختان در پیله های تنهایی گرفتار می مانند . اما چه باک که پرستو ها در گودی انگشتان جوهری ام تخم خواهند گذاشت و به قول احمد شاملو ، انسان دشواری وظیفه است .
حمید آرغیش و 80 ایل حئکایه میز
آذربایجان حئکایه ادبیاتی نین پارلاق ایسمی حمید آرغیش ،یئنی جه
یاییلمیش " 80ایل حئکایه میز" آدلی کیتابی ایله بیر شاه اثره ایمضا
آتاراق ، گونئی آذربایجان حئکایه سی نین
اونودولماز یارادیجی لارینی گون ایشیقینا
چیخاردیری .
ادامه مطلب ...
علیرضا ذیحق
بازخوانی داستان ِ قاچاق نبی
«نبی» دهقان زاده ای فقیر و گمنام بود که به نزد اغنیاء و مالکین به چوپانی می پرداخت . روزی جرقه ی خشم پدرش « علی کیشی»، به ستمی ناروا و بیگاری در زمین ارباب چنان شعله ور می گردد که در اعتراضش به ظلم و نابرابری، غضب خان چنان اوج می گیرد که تن نیمه جان او را نقش زمین می کند و اینجاست که نبی با خشونت به اعتراض بر می خیزد و از واهمه ی انتقامی سخت ، زادگاهش را به اجبار ترک می کند .
مفتون امینی / ترجومه : علیرضا ذیحق
درد هاواسی
عاطیفهجان!
یادیندامی گنجلی ییمیز
کی بیلمزایدیک گوندوزلرنه سایاغ گلیر
و گئجهلر نه جور اؤتور؟
ادامه مطلب ...