مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

عطش / شعری از علیرضا ذیحق

 

http://s1.picofile.com/file/7942778816/Copy_of_a_z.jpgعلیرضا ذیحق

عطش  

 

چکه چکه های سایه ا ت

با آفتاب می بارید و نگا هم بی شکیب

قاب می گرفت

خیسی های آسفالت را

باهمه ی عریانی ها.

  

http://s1.picofile.com/file/7942778816/Copy_of_a_z.jpgعلیرضا ذیحق

عطش  

 

چکه چکه های سایه ا ت

با آفتاب می بارید و نگا هم بی شکیب

قاب می گرفت

خیسی های آسفالت را

باهمه ی عریانی ها.

در گریزی از خورشید و سما

با سماعی

می لرزی و می چرخی وخا طر خواه خاطره ها

دوباره می آیی ودر رفی از سینما میهن

کنار لیلی و قلب ام

 پیچ کرباس زیبایی که دل ام را نمی بینی

پشت هزار شیشه ی رنگی جای میگیری.

دریغا ولی

در سکوتی پُر چین وشکن

با چانه،چانه می زنی و من 

خاطرم را می شکنم.

امروز را بگذریم اما

به گاهی که چینی های عشق تَرَک دارند و د لها         

 بی بهانه بها

اتیکت را نها ن مکن!

بازو ها تشنه اند و د لها

حفره ای مرطوب و عصر را

کیمیا این است و درسینما جهان

اتم ها،

به تقدیس انفجار نشسته اند.

 

 2007                 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.