شعرهای مارال ذیحق / شعرهای دلتنگی
11
گاهی مرگ بهترین درمان است
برای کسی که
تمام زندگیش درد میکند.
12
زمستان هم میگذرد
با دلی که
گرم نگاهت شد.
13
امشب آسمان را خوب نگاه کردم
ستاره ای ندیدم
شاید قرار است به خوابم بیایی .
14
روزگار عجیبیست
دریا آبروداری میکند
تو گمان میکنی
ماهی ها گریه نمیکنند .
15
میدانی جانم؟
یک بار که سهل است
اگر هزار بار هم به عقب برگردم
با تو بیگانه خواهم ماند
من از هیچ بیگانه ای
به اندازه ی آشنا زخم نخوردم .
16
دلتنگی
شبیه غروب یک جمعه ی پاییزیست
نه بیشتر
نه کمتر.