مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

نگاهی به مجموعه داستان " فاتحه ای برای پاپ " نوشته ی فریبا حاج دایی/ علیرضا ذیحق

 

علیرضا ذیحق

 

پایکوبی در جهان قصه


نگاهی به مجموعه داستان " فاتحه ای برای پاپ " نوشته ی فریبا حاج دایی


بیشمارانی هستند که قصه می نویسند ، از مرد و زن . اتفاق مبارکی است. خیلی هاشان می گویند که هر چه را بشود سر سفره نقل کرد می شود قصه . یا اینکه اگر توانستی سه چهار ماجرا را سرهم بندی کنی و حجمی به آن بدهی و قواره کتاب بپوشانی اش می شوی قصه نویس . اما هر نوشته ای که در چشمه ی خلاقیت و نوآوری تن نشوید و جامه ای از زلالی هنر بر تن نپوشد ، نوشته نیست . 

 .نقد و بررسی  بر کتاب جدید نوشته فریبا حاج دایی / عباس محمدی


علیرضا ذیحق

 

پایکوبی در جهان قصه


نگاهی به مجموعه داستان " فاتحه ای برای پاپ " نوشته ی فریبا حاج دایی


بیشمارانی هستند که قصه می نویسند ، از مرد و زن . اتفاق مبارکی است. خیلی هاشان می گویند که هر چه را بشود سر سفره نقل کرد می شود قصه . یا اینکه اگر توانستی سه چهار ماجرا را سرهم بندی کنی و حجمی به آن بدهی و قواره کتاب بپوشانی اش می شوی قصه نویس . اما هر نوشته ای که در چشمه ی خلاقیت و نوآوری تن نشوید و جامه ای از زلالی هنر بر تن نپوشد ، نوشته نیست . نویسنده ی آن هم نویسنده نیست . اگر هم از نظر لغوی نویسنده است نویسنده ی پویا و هنرمندی نیست . هر چند باد در آستین اش بیندازند و استاد استاد گویان طبق حلوا توسرشان بگردانند که این روزها از صدقه سر ِسفارش دهنده های دلبسته به طربخانه ، تعدادشان هم کم نیست.

اینها را گفتم که دل پری دارم از نانوشته ها . عده ای سه چهار سریال آبکی می بینند و قلم به دست می گیرند که بنویسند . تنی چند هم برای دلشان می نویسند و معمولا ادعایی ندارند . دریغا که خیلی هاشان نه از تکنیک قصه نویسی سر در می آورند و نه از جان قصه و نثر ، شناختی دارند . نه از پیشکسوتها درسی آموخته اند و نه که مژه بر هم نزده تا دیروقتهای شب ، شاهکارهای ادبیات داستانی را خوانده اند .

با این حرفها می خواهم دیواری بکشم بین قصه نویسی که دل اش ، مغزش و قلم اش جوشش دارد و تواین کار استخوان خرد کرده و قصه نویسی که می نویسد  چون طالب شهرت است و یا با موضوعات سفارشی ، خو گرفته  وعقده های ناگشوده اش را با پولهای محفلی وغیرهi ارضا شده می یابد . اما نوشتن قصه ، مثل عبور از سیاهچاله های معرفت ، مستلزم فن و استعدادی ذاتی است . ماندگاری ، باید اساس نویسندگی باشد . اینکه پیش ازآ نکه خود چال شوی  نام و آثارت به دست فراموشی سپرده شوند ، نشانگر ذات بیرحم هنر است که همپای زمانه و زمانهای نیامده اگر نپاید هنر نیست . تعداد زیادِ خواننده داشتن هم در دوره ای معین ، که می نویسی و می فروشی دلیل مانایی نیست . رزوی صادق هدایت بوف کورش را درهند با شمارگانی به تعداد انگشتان پلی کپی کرد و امیدی به داشتن مخاطب نداشت و اما جوهر زمانه به آن رنگ بی مرگی زد . جاوید ماند و پاینده و پای به دنیاهایی غیر از زاد وبوم و زبان اش نهاد . قصه باید چیزی برای گفتن در اعصار داشته باشد و قلقلک حسی که عمومی است و مرز و زمان نمی شناسد .  در لایه های تودر توی شعر و حس و نیاز نفوذ کند و تازگی های نهفته و کشف ناشده اش را در هر زمانی به رخ بکشد . 

یکی از این برترهای روزگار ما ، که قصه هایش تن و جان آدمی را می لرزاند و تکنیکی مدرن را در بیان روایت یدک می کشد ، فریبا حاج دایی است . زنی که زنانه نویسی را بیش از از خیلی ها که پیش از او نوشته اند ، در آثارش نمودی وافر داده است . آخرین کتاب او بعد از " باشیرینی وارد می شویم " و " ترنج قالی " ، " فاتحه ای برای پاپ " است که بر پیشانی اش سال نود ونه را دارد . این اثر هر چند شامل دوازده داستان کوتاه می باشد تصویری  زنده می دهد از جامعه  ای که در آن فقر ، فلاکت ، عقده های جنسی ، آرمانهای تباه شده، عشقهای ناکام و دنیایی که در آن زنان ، نقشی اساسی دارند . او واقع گرایی را با نثری روان و جاندار که اصطلاحات روز مره را بجا بکار برده و از روایت خطی فاصله گرفته ، روحی تازه بخشیده است . او به حق قصه نویسی است که اطلاق نام نویسنده بر او زیبنده است . تلنگری می زند به دردهای پنهان و راهی می کشد به ورای احساساتی که تا حالا چنان به آنها نیندیشیده بودی . او نمی نویسد برای اینکه بنویسد ، می نویسد که شعله های درون اش او را اگر ننویسد به خاکستر مبدل می کند . او قصه نساخته است ، تصویری از فرد و جامعه تو ذهن اش بوده که بر قلب اش چنگ انداخته و دل اش جوشیده و کسوت قصه پوشیده است . آدمها در داستانهای کوتاه اش ، شخصیت دارند . به ندرت اگر تیپیک هم باشند برای خود ذات مسقلی دارند ." فاتحه ای برای پاپ" رستاخیزی نو برای فریباست . آثار او ، غارت زمانه را پس خواهد زد و با همه ی زنانگی و تنانگی خلاقیت هایش ، فردا ها را تسخیر خواهد کرد . همچنانکه مهشید امیر شاهی با داستانهای کوتاه اش هنوز در دل ما جای دارد و میترا داور با قصه های کوتاه اش، آفتاب را به دلهای سرد می تاباند .

او با توجه به آنچه در آثارش هویداست با ادبیات داستانی ایران و جهان انسی ناگسستنی دارد و می داند که قول خسرو گلسرخی در کجای جهان ایستاده است . اوبسان یک پیچک که می پیچد ، در بامهای جهان چرخ خواهد زد . کارهای او اگر ترجمه شوند که می شوند با دنیا نیز به سخن می نشیند . او به تعبیر صمد بهرنگی راهی را می رود که چون به راه افتاده ترس اش ریخته است . کاش جوانهای قصه نویس ، آثار او را بخوانند و در تک تک آنها کنکاش کنند و بدانند که وقتی حرف ات از جنسیت هست نیز ، باز می توانی غفیف و جسور باشی .

ادبیات داستانی ِ فارسی ، با اَ بَر نویسانی چون سیمین دانشور ، شهر نوش پارسی پور ، منیرو روانی پور و چند تنی دیگر ، شایسته ی مولود هایی است که باید هم تولد فریبا جاج دایی ها و میترا داور ها را نوید بدهد .

2/8/99

 

·         * فاتحه ای برای پاپ ، فریبا حاج دایی ، چاپ اول 1399 – نشر آسمون و ریسمون ، تهران 

نظرات 1 + ارسال نظر
ح طاهری سه‌شنبه 13 آبان 1399 ساعت 17:07

یاد کارگاه نویسندگی سال ها پیش به خیر که نویسندگانی مانند فریبا حاج دایی، میترا داور، منیرو روانی پور، شهرنوش پارسی پور و دیگر پدیده های قلم را از زبان استاد ذیحق شناختیم.
ممنون استاد

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.