مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

مسافر / شعری از علیرضا ذیحق


http://s1.picofile.com/file/7942778816/Copy_of_a_z.jpgعلیرضا ذیحق


مسافر

 

او را رد پایی نبود

تنها گامی بود و قد می

که راهی نمی رفت واما

سخت خسته بود.

مجالی بود وزمانی

دریغ اما بودن را

کاروانی تا شهر فرداها نبود

در خشکِ تابستان کویر

رگباری هم اگر بود

انگار هیچ نبود.

هستی،

کش وقوسی بود نمناک وغمناک

با آمدن ها ،تپیدن ها و رفتن ها

بی هیچ رد ونشانی!

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.