گریز از مدار پوچی با عکاس دوره گرد
یادداشتی بر شعرهای " حامد رحمتی "
بیشتراز آن که با نقدها و یادداشتهای ادبی اش در مطبوعات به ذهن بیاید ، به شعر و شاعری شهرت دارد و ترجمه هایش ازبان های ترکی استانبولی و آذربایجانی به فارسی و بالعکس. همچنین همت اش در بازشناسی چهره ی نام آور غزل ایران " حسین منزوی" که همشهری او در زنجان بود و حالا همسایه ی جهان است .
گریز از مدار پوچی با عکاس دوره گرد
یادداشتی بر شعرهای " حامد رحمتی "
بیشتراز آن که با نقدها و یادداشتهای ادبی اش در مطبوعات به ذهن بیاید ، به شعر و شاعری شهرت دارد و ترجمه هایش ازبان های ترکی استانبولی و آذربایجانی به فارسی و بالعکس. همچنین همت اش در بازشناسی چهره ی نام آور غزل ایران " حسین منزوی" که همشهری او در زنجان بود و حالا همسایه ی جهان است . " عکاس دوره گرد " مجموعه شعری است که به تازگی از حامد رحمتی منتشر شده و بیانگر گوشه ای از تجربه های آگاهانه ی وی در یافتن زبانی ویژه برای تصاویری است که حس و ذوق اورا باسادگی و خیال می آمیزد .حامد رحمتی شاعر است و به قول خودش قلبی پر از صدای تپیدن دارد و ازهر بهانه ای شعر می سازد و سرودن و نوشتن اورا از مدار پوچی می رَهاند:
اگر کلمهای به سراغم بیاید
حسبِ حال مینویسم و
از هر بهانهای شعر میسازم
حامد رحمتی همچنین جوان است و طبع و قلمی برنا دارد و دروغ است اگر بگویم سپید سرایی های او بعضا مرا غافلگیر نمی کنند . درمجموعه شعر " عکاس دوره گرد " از میان نزدیک به چهل قطعه شعری که در این کتاب آمده سه شعر او با نام های " دوربین قدیمی " ، " رقص سایه ها " و " پیراهن سیاهم را اتو کرده ای ؟" حال و هوایی دگرگونه دارند . سادگی در کلام و تصویر سازی های شفاف و دستیابی به روایتی نمادین ، این شعرها را شدیداً جذاب کرده اند . طوری که در شعر " دوربین قدیمی " اوج خلاقیت ادبی وی نمودی بارز می یابد و به بیانی دیگر ، رشک برانگیز ترین شعر او به شمار می آید:
این دوربین قدیمی را
چگونه تنظیم کنم؟
لنز شکستهاش، سویی ندارد
بهتر نیست!
کمی عقبتر بایستی
هنوز ظاهر نشدهای
و درِ تاریکخانه بسته است
او همچون عنوان اثرش ، عکاس دوره گردی است که در عمقِ چشمهایش قایقی بیقرار است و روی دست موج ها بلند شده است . حس اش از لحظه ها را با رنگی از عواطف گره می زندو بسان سیاحی گزارشگر از زمان ، رنگین کمان واژه ها را چون توری نامرئی بر تارو پود هستی می کشد تا در " تقارن زندگی و مرگ به ترجمانی لحظه ها بپردازد:
در تقارنِ زندگی و مرگ
ساعتها میتوانی
با طنابِ پوسیدهای تاب بخوری
تاب بخوری... بر مداری پوچ
و جاذبهی زمین
رویِ شانههایت سنگینی کند
همچنین در تصاویر شعری وی نوعی لایه های پنهان رو هم تاخورده اند که آنها را متمایز تر می کند . بدین معنی که بعضا با تابلوهایی در شعر رودر روییم که بی اندازه مدرن اند :
در تقویمِ روی میز
تا آمدن بهار
چند ورق نمانده است
... از دانههای برف
آدمهای خوبی ساختهام.
سادگی در کلام نیز دستاوردی است که هر شاعری را توان چنان ذوق و جسارتی نیست واما حامد رحمتی به آن کیمیای نا پیدا به نرمی و روانی چنگ انداخته است :
فکر کن
رویِ ابرهاقدم گذاشتهای
و چشمبسته راه میروی
موهایت
سر به سر باد میگذارد
و گلهای پیراهنت
زنبورهای کوهستان را
تا اینجا کشانده است!
دنیای شعری ِ او نه که همچون" تاریکخانه ای سرشار از عکس های سوخته باشد " بلکه انعکاس های روشن خیال است وبازتاب دنیایی برآمده از پستوهای ذهنی که مارا به شگفتی های بودن می برد و دیدن هایی از جنس شعر:
وقتی چراغهایِ سینما روشن شد
قسمتی از چمدان
بیرون پرده مانده بود!
من ردپای حامد رحمتی ر درمجموعه شعر " عکاس دوره گرد " ، جاپایی پیشگام می بینم و مطمئن ام که اگر نبض انسان و دردمندی هایش در شعر او تنیده تر و پرطنین باشد ،بی شک دفترهای بعدی شعرش ، آثاری ماندگار خواهند بود :
کسی رهگذران را
کوک کرده است.
بیصدا نفس بکشند!
پیادهرو
آرامگاهِ برگها نیست
و شبنمهای یخزده
اشکِ فرشتگانیست
که شب را در کارتن سپری کردهاند!
چنانکه اشاره شد حامد رحمتی غیر از مقوله ی شعر دستی نیز در نقد و ترجمه دارد و همچنین نامی آشنا برای دوستداران ادبیات نوین ایران. شعرهای او اگر سمت و سوی یک نقشه برداری اجتماعی بیابند و با ویژگی های شعری اش بیامیزند ، فتح قله ها برای او که جوان است و هنوز نَفَس داردهیچ دیر نیست . زیرا در وادی هنر پانهادن شرط نیست ، هنراصلی درماندگاری است و این که تا نَفس کم آوردیم نگوییم :
بیا برگردیم
بیا برگردیم
راه را اشتباه آمدهایم...
پیراهن سیاهم را اتو کردهای؟
کتاب " عکاس دوره گرد " را مؤسسه انتشاراتی آهنگ دیگردر سال 89 چاپ کرده در سال 90به بازار کتاب آمده است . منتظر دفترهای دیگر شعر وی می مانیم که می گوید :
دستهایم
هنوز به زندگی گرم است
و آخرین شعرم را
برایت پست نکردهام .