بیراهه
تو از سالهای دور می آیی
از جوانی ام
با نغمه و شور
وزیبایی ات که هنوز تُرد است .
بیراهه
تو از سالهای دور می آیی
از جوانی ام
با نغمه و شور
وزیبایی ات که هنوز تُرد است .
در نبض بلوغ ات می تپی
وبوسه هایت را
که فضیلت عشق دارند
خوشه – خوشه بغل می کنم .
از شلوغی میدان ها
ازدحام بیلبوردها
بوق های بی ربط ترافیک
و مردمی که سراسیمه می روند
می گذرم به آهستگی
تاقفلی بگشایم و در کنج خیال ام
تو رانقاشی کنم .
ماه رمضان است و کلماتت را
در خلوت می نوشم
و در بیراهه ها
آواز سر می دهم .
تو از سالها ی چنگ و دف می آیی
از موسمی شاد
بهاری روشن
از روزهایی که عشق ، هلهله داشت
و بازوان من
برای مهر گشوده بود .
عشق ها می گذرند
خاطره ها می مانند
و چنگی پیر
نای و نوایش را
در پیاده روها
بساط می کند .