مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

زمانه / شعری از علیرضا ذیحق

  علیرضا ذیحق


زمانه


حریر نفس هامان داغ بود

روزگاری که عشق را می چشیدیم .

پای در قله ها داشتیم

فردا را در مشتمان

ترانه ها می جوشیدند

از آتشفشان قلبمان

و هر کلاممان آوازی بود .

دیریست اما

با تنی سرد

پاهای خسته مان را به دوش می کشیم

از درمانگاهی به درمانگاه دیگر .

بچه ها می آیند

هرکدام با دردی

و نوه ها

به هوای قله ها

کوه ها را می نوردند

تا لبخند عشق را

 قهقهه ای سازند .


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.